محل تبلیغات شما

توراچه بنامم خوب است ؟

دلم میخواهد فریاد بزنم وتوصیفت کنم شاید رهگذری نام این حس رادانست

من ازمرزهای عشق وعاشقی گذشته ام درخم وپیچ این جاده جدید نفسی تازه میکنم وازجابرمیخیزم و دوباره مسیرراپیش میگیرم

شاید رهگذر دانست که وقتی خم به ابرووانت می افتد ومسئله ای دلت رامیرنجاند گویی گلیم بخت مرا با باسیاه بافتند ومدام دلم باخودم قهرمیکند

شاید او دانست این حس چیست ؟

من حس میکنم یکی شدن است یکی شدن است که وقتی ناراحت میشوی قلبم طاقتش طاق میشود ونفس هایم به شماره می افتد

یکی شدن است که به هیچ دستی محتاج نیستم چون مردی چون تورا درکنارم دارم مردی که ازتکیه کردن به او لذت میبرم بس که لذت بخش تکیه گاهی ست بس که قدرتمند است

همین رابدان من در چون تویی خلاصه میشوم که باداشتنت ازتمام مخلوقات جهان بی نیازم

خدایا تمام تمام این دنیا وادم ها ومخلوقاتت ازان تو وادمیان دیگر برای من یک اوبماند کافی است.

 

توبرایم نفسی هم نفس ثانیه ...

به سودای تو مشغولم زغوغای جهان فارغ...

اندکی یاربرایم کافی است..

حس ,یکی ,چون ,شاید ,شدن ,نفسی ,یکی شدن ,شدن است ,که وقتی ,است که ,این حس

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها